وبلاگ :
وقتي پرادو هست، پيداست كه بايد بود...
يادداشت :
نهنگي که در ساحل تقلا مي کند براي ديدن هيچکس نيامده است.
نظرات :
0
خصوصي ،
28
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
کيندر
اي کاش آخرش چشماشونميبست!تازه درس ويس ورامينوخونديم نميدونم چراتواين برف هرجاآدم برفي ميبينم بيتشوهزاربارميخونم براي خودم ازجمله الان:نسوزدجان من يک باره درتاب/ک اميدت زندگه گه براوآب!فک کن آدم برفي اينوب خورشيدبگه...هنوزم ب خاطرآسانسورسوارشدن خون دماغ ميشي؟رياضيم آخرشه...ترجيح ميدم اگه قراره بد بدم"خودم"بدبدم!(توضيح ک نميخاد؟!)
پاسخ
کاريه که شده!چشماشو بست.:-|(چشامو بستم) منم امروز درس ويس و رامين رو خوندم ازشون خوشم نمياد.بهتره بگم از ويس خوشم نمياد!همچنان ميگم مناظره ي خسرو و فرهاد ما يه چيز ديگس!تا کجاها فکر کردي تو!!!!گروس هم يه شعر داره که توش آدم برفي داره!الان رفتم کتابشو آوردم:به شانه ام زدي که تنهايي ام را تکانده باشي/به چ دل خوش کرده اي؟!/تکاندن برف از شانه ي آدم برفي؟ ..... نه آي کيو!بچه که بودم يه بار با چند تا بچه ي ديگه به مدت طولاني و ترسناک تو آسانسور گير کرديم و چون مي ترسيدم سوار نميشدم.موقع بالا رفتن از پله ها يه بار ليز خوردم خون دماغ شدم! منم مختصري درس به کمر زدم...آه خدا.......... فراموش نکن؛امتحان رياضي براي بد دادنه!!