• وبلاگ : وقتي پرادو هست، پيداست كه بايد بود...
  • يادداشت : کي مي رسد باران..؟؟!
  • نظرات : 4 خصوصي ، 27 عمومي
  • پارسي يار : 0 علاقه ، 2 نظر
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    آره ما هم اون روز باروني خيلي بهمون چسبيد خيس آب بوديم باهم مي پريديم توگودالا رو زمين ميشستيم و... اما فک کنم يکشنبه بود آخه ما کامپيوتر داشتيم رفتيم با اون لباسا ي خيس نماز خونديم بعدشم بچه هاي "الف" رفتن سايت البته همه مانتو هاشونو در آورده بودن ! تازه نمي دونم چرا بعد از زير بارون رفتن کفشم کف مي کرد و من در اون حال خيسي رفتم ناهار بخورم که کل ظرف غذام برگشت رو زمين ! خلاصه ناهار نخورده او خيس خيس برگشتيم خونه!

    آره دوباره بارون اومد ساعت 5:19 ديروز اونم تو هوا ي آفتابي!!!

    پاسخ

    يني فقط موقعي بايد بارون بياد ك ما تهران نيستيم ...:-( اونروز شنبه بود!زنگ ناهار ك خورد همه بجاي رفتن ب ناهارخوري رفتن حياط بجز گربه هاي مدر3 (منظورم آدماي بارون گريز ئه!)بعد بارون اوج گرفت ما رو از حياط كردن تو بنده خدا معاونمون كلي دنبالمون دويد تا بكنتمون تو و بعدشم ناهار خوري!يادم نيس ناهار خوردم يا نه ولي ي جماعتي بوديم بعدش زديم توي حياط خلوت بعد بازم اومدن كردنمون تو بعدش دوباره رفتيم توي حياط خلوت...كفش و شلوار و مانتو ك همش خيس...ما هم بدون مانتو رفتيم امتحان داديم تازه بعضيا كفش و جورابشونم در آوردن !!! با دمپايي مي گشتن تو مدر3....=))