سفارش تبلیغ
صبا ویژن

این بود "زندگی"...؟!

 

پ.ن:وسطای دوران دبیرستان که بودم یکی از معلم های قدیمی مون در یکی از روز های سوت و کوری که یاهو مسنجر بود و من، یهو پیدا شد:)و بهم گفت که آخرای نوجوونی مثه یه تپه می مونه که باید ازش بری بالا،بعدش همه چی خوب میشه!هر وقت خستم میکرد همه چی خیلی این حرف تو ذهنم بالا و پایین می پرید!الان بجای بالا و پایین پریدن نشسته روی یک نیمکت بدون اینکه حتی پاهاش رو تکون تکون بده.




تاریخ : سه شنبه 93/4/17 | 10:29 عصر | نویسنده : پرادو سوار کوچک | نظر

  • قالب وبلاگ | بلاگ اسکای | ایران موزه